بغض

متن مرتبط با «شخصیت شناسی از روی اسم و فامیل» در سایت بغض نوشته شده است

دلیل زنده بودنم!

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • کشف تیپ شخصیتیم!

  • امروز ناهار نداشتم. برای همین تصمیم گرفتم فست فودی که خیلی وقته هوس کرده بودم ولی چون نمی خواستم به خاطر ضررش بچه هام (همون مامان-بابام) تو خونه بخرم و بخوریم، رو تو شرکت سفارش بدم. حالا سفارشمو که آوردن مهندس میگه یکم به خودت برس :)))) خانوم مهندس هم میگه صبحانه اشو ندیدی:)) کلا از این تیپ آدماییه که به خودشون میرسه خلاصه که امروز فهمیدم از دید بقیه دختریم که به خودش می رسه امروز به استادم زنگ زدم. این استاد رو من فقط باهاش درس داشتم ولی انقدر آدم خوب و درستیه که حد نداره. وقتی فهمید به کمک نیاز دارم بی درنگ گفت اوکی من هماهنگ می کنم دمش گرمههه:) خدا حفظش کنه:) , ...ادامه مطلب

  • حموم زنونه!

  • سر صبحی می خوام حرفای غیبتی، گله ای، خاله زنکی و حموم زنونه ای بزنم! اینکار اصلا قبولش ندارم ولی خب امروز استثنا قائل میشم برای خودم. هفته پیش یکی از خانوم ها تو سرویس که مسیرش بیشتر از بقیه به من می خورد کنار من نشست. و بعد یکم شروع کرد به تعریف از برادرش و خانواده اش و... . من ه کلا تو این خطا نیستم و با این طرز تفکر الانم فکر نمی کنم بخوام ازدواج کنم مگه اینکه بعدها عاشق بشم! و تفکرم عوض شه!!! واسه همین تصمیم داشتم کلا یه جوری قضیه رو ختم به خیر کنم که دلخوری پیش نیاد و فردای روز که چشم تو چشم شدیم ناراحت و دلگیر از من نباشه. از مابین صحبتاش از همون اول و قبل مطرح کردن قضیه فهمیدم طرز تفکرش با من زمین تا آسمون فرق داره! یه بار اون اوایل گفت خانواده پسر میگن وقتی می خوایم هزینه کنیم و عروس بگیریم یکی سالمشو بگیریم نکه حالا بخوایم کسیو بگیریم که باید پول دوا درمونشم بدیم! این حرفو در جواب یه اتفاق گفت که باهم داشتیم از خیابون رد می شدیم و یه ماشین با اینکه خط کشی عابر بود اصلا حتی سرعتش کم نکرد و نزدیک بود ما رو (بیشتر من رو) زیر بگیره! و من یاد دوستم افتادم که تصادف کرده بود و این تعریف کردم. و در جواب این حرف رو ازشون شنیدم! خیلی بهم برخورد. یادمه که اون موقع بدون اینکه بدونم طرز تفکرشونه گفتم والا کسایی هستن عشقشون سرطان داره و در حدیه که دکترا گفتن چند ساعت بیشتر زنده نیست , ...ادامه مطلب

  • دوگانگی

  • دچار دوگانگی یا چند گانگی شدم. کارم با موضوع پروژه ام زمین تا آسمان فرق داره. درسته به رشته ام می خوره ولی به موضوعی که واردش شدم و یه ساله شب و روز در مورد کار می کنم و می خونم هیچ ارتباطی نداره! الان موندم هر دو رو دوس دارم. نکته دیگه اینه که تقریبا تو دو شرکت کار می کنم و موضوعات این دو هم متفاوته! یعنی در آن واحد در یک روز با سه موضوع متفاوت برخورد می کنم و روشون باید کار کنم. همه موضوعات دوس دارم ولی تو هیچ کدوم به طور دقیق وارد نشدم. ولی باید هرچه زودتر تصمیم بگیرم. دوس ندارم همه کاه هیچ کاره بشم دوس دارم روی یه موضوع باشم ولی تخصصی. اما از انتخاب مسیر می ترسم. خب تو پایان نامه آدم به گره زیاد می خوره و همین گاهی موضوع رو از چشم آدم میندازه یا خسته کننده میشه. ولی بازم دوس ندارم ولش کنم و با این حال بازم دارم ادامه اش میدم. البته شایدم چون باید ادامه بدم اینطوره و اگر آزاد باشم قضیه اینطور نباشه. نمی دونم چیکار کنم. خیلی تحت فشارم و این فکر که با انتخاب هرکدوم اون یکیا رو باید بذارم کنار اذیتم می کنه. می ترسم که انتخابم درست نباشه یا من آدم اون کار نبوده باشم... پ.ن1: شنبه یکی از استادا رو دیدم. بعد جلسه اومدم بیرون، برف می بارید،  یکهوو به شدت سرفه افتادم و بعدم تب و لرز... هنوزم خوب نشدم و همونجورم:((( , ...ادامه مطلب

  • منو بچه هام

  • از وقتی کارام زیاد شده وقت نمی کنم به بچه هام برسم. امروز که تعطیله و سرکار نرفتم، فرصت کردم که بهشون رسیدگی کنم. خب بچه های من خیلی زیادن. دو تاشون مامان و بابامن. بقیه شامل همه گل و گیاهام میشن. 4 تا گل ریشه داشتم که نه فرصت داشتم نه خاک و نه حتی گلدون به تعداد بود که بکارمشون. اما خب گلا نباید زیاد تو آب بمونن چون هم از بین میرن هم اینکه دیگه به محیط خاک دیر عادت می کنن... . متاسفانه ماشین هم که ندارم و ماشین خانواده هم طبق معمول دسته خواهره. مجبور شدم هرجور شده بکارمشون... یکیشون که گلدون نداشتم تو یکی از ظرفای پلاستیکی که برای ماست هست کاشتم تا بعدا به محیط خاک عادت کرد و  گلدون خریدم و جاشو عوش کنم. خاک برگ جدید هم که اصلا نداشتم!!!! با خاک مخلوط ماسه و سنگ ریزه و خاک برگ قدیمی که برای گل هاییه که یا گلدون هاشون رو عوض کرده بودم یا از دست داده بودم و باقی مونده بود استفاده کردم. اما می دونم کافی نیست چون ماده غذایی مناسب نداره واسه همونم بهشون همون اول کاری کود دادم تا باهاش سر کنن و من برم و خاک جدید بخرم و نصفه باقی مونده گلدون هاشون رو باهاش پر کنم. بعدا نوشت: دعا می کنم گلام بگیرن و به خونه جدیدشون عادت کنن, ...ادامه مطلب

  • بی شعوری-1

  • انقدر سرم شلوغه فرصت ندارم خاطراتم حتی خاطرات شب زلزله رو ثبت کنم... ولی این یکی موردیه که حتما باید بنویسم. نمی دونم چرا بعضیا به خودشون اجازه میدن به حریم شخصی بقیه تعدی کنن. حالا حریم شخصی تو هرجایی می خواد باشه حتی سرکار که یه مکان عمومیه! امروز خانومی که از شرکت کارفرما به شرکت ما که مناقصه کارشون و مشاوره اشون رو به عهده گرفتیم امده بود برای یک سری کارا. چند دقیقه ما کار داشتیم و ایشون باید منتظر می موندن! یه لحظه  برای برداشتن یک وسیله وارد اتاق شدم دیدم رفته بالا سر میز شخصی من و کتابم ورق میزنه و می خونه! خیلی بدم اومد. به نظرم این نهایت بی شعوریه که بدون حتی اجازه لفظی سر میز شخصی کسی بشی و کتاب یا وسیله ایش رو برداری... شاید کسی مثل من دوست نداشته باشه که به وسایل شخصیش سرک بکشن. پ.ن1: برای وقتای خلوت و آزاد تو شرکت چه کاری بهترینه؟ پ.ن2: می خواستم برای خودم چای بریزم (خیلی بعیده من چایی بخورم!!) برای مهندس هم چای ریختم. به قدری خوشحال شد که گفت ان شالله عروس بشی دخترم بیام عروسیت بندری برقصم :)))) چقدر این بشر شوخه:)), ...ادامه مطلب

  • حقوق

  • یه سوال... هرچند که منم این مسئله رو شخصی میدونم و پرسیدنش از اطرافیان رو کنجکاوی بیش از حد تلقی می کنم و خیلی بدم میاد. ولی برای اینکه بدونم عرفش چقدره و اینکه حققم ضایع نشه می پرسم میشه محدوده حقوق دریافتیتون بگید؟ از نظرم به حدی کم واریز کردن که می خوام باهاشون صحبت کنم اگه این دریافتی کامله و قرار اوضاع همین طور بمونه کلا نیام. چون هزینه رفت و آمد و دخل خرجمو حساب کنم عملا هیچی برام نمیمونه. لطفا  راهنماییم کنید ببینم کلا اینه عدالته و برای همه همینه یافقط اینجا اینجوریه؟!, ...ادامه مطلب

  • مهمون حبیب خداست!

  • هرکسی برای اتفاقای زندگیش متهم ردیف اوله. اگه خودت متهم کنی همه مشکلاتت حله!واین آیه رو همیشه واسه خودتون بخونین خیلی براتون مفیده...وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُ‌وا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِ‌هِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ‌ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ‌ لِّلْعَالَمِینَ ,مهمون,حبیب,خداست ...ادامه مطلب

  • بیشعور

  • به نظرم افرادی که لازمه کتاب بیشعوری رو بخونن و مخاطب کتابن کلا اهل مطالعه نیستن. این افراد به ظاهر فرهیخته که هم در بین افراد تحصیل کرده و بی سواد بسیاااار موجوده کلا لازم نمی دونن کتاب بخونن و خودشون رو علامه دهر می دونن. شمارش از دستم در رفته که چند بار سر استفاده نکردن از وسایلم دعوا کردیم باهم. اما باز هم شعور لازمه رو نداره. انگار هرچی من دارم از جنس طلاست و جاذبه لازم رو داره که وسیله خودش رو بذاره و مال من رو استفاده کنه!!! آخه بی شعور الان شکست راحت شدی؟ شب سرت رو راحت رو بالش میذاری؟ جالبه که خودش چند تا در طرح ها و انواع متنوع داره بازهم از وسایل من استفاده می کنه!!! انگار به پول ا,بیشعور ...ادامه مطلب

  • تفاوت آدم ها

  • یکی از درختچه هام هر روز داره خشک تر میشه. نه مشکل از آبشه نه رطوبتش نه خاکش، گلدونش رو هم به موقع عوض کرده بودم. نورش هم به نظر من کافیه. نمی دونم چرا هرکاریش می کنم این کاج مطبقم کم جوون تر میشه... خیلی ناراحتم براش.امروز بهش گفتم من مامان خوبی برات نبودم :( این گلم یکی از قدیمی ترین گلامه و خیلی , ...ادامه مطلب

  • بدون عنوان

  • همیشه تو عوان گذاشتن مشکل دارم:| دختر خونم کم شده. دانشگاه رفتن برام سخت شده:( علتشم نبود دوستم تو دانشگاهه:( امروز یکی از دوستامو بعد مدت ها دیدم. از وقتی دفاع کرده بود ندیده بودمش و خیلیییی دل تنگش شده بودم. عقد کرده بود:) پ.ن: دیگه حس و حال نوشتن ندارم. , ...ادامه مطلب

  • کابوس

  • کابوسام دوباره برگشتن... :( , ...ادامه مطلب

  • لعنت به هرکی غیر من باب دل تو بود

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • بی تو با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم؟

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • زیر آوارم

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها