گله

ساخت وبلاگ

فکر نمی کنم بدشانسی و خوش شانسی کلماتی باشه که کسی نشنیده باشه. اما تا الان فکر می کردم وجود نداره. همیشه واسه هرچی دنبال دلیل منطقی می گشتم. مثلا می گفتم هرکی بیشتر تلاش کنه شانسشم برای موفقیت بیشتر میشه. و یا اینکه شاید خدا تو یه بعد دیگه زندگی طرف بهش کمک می کنه و رو این حساب اینجا به مشکل خورده.

اما امروز بدشانسیم به طور کامل دیدم. بدشانسی یعنی موضوعت دقیقا یکی دو روز قبل تصویب پروپوزال، مقاله اش بیاد دستت! 

بعدش سختیای موضوع عوض کردن و دوست نداشتن موضوعات دیگه بماند، بلاخره تو دیرترین زمان ممکن یه موضوعی پیدا بشه که هم تو علاقه داشته باشی هم تا حدودی برات مفهوم باشه،کار کنی ویش ببری و درست وقتی که دیگه برای داده ها نیاز به همکاری پزشکی داشته باشی با هزار بهونه منطقی غیرمنطقی بگه نمیشه و کمک نمی کنم! بدون اینکه به این فکر کنه اگر زودتر می گفت 4 ماهو از دست نمی دادم! حالام که قرار شد موضوعم در راستای ادامه کار یکی از بچه های دو سال قبل بشه بفهمم چند هفته قبلترش ویندوز سیستم عوض کردن و ایشون بکاپ درست و کاملی نداره. کلا برنامه ها که بکاپ نداشت و داده ها هم تا حدود خیلی محدود و کم و ناقص!

با همون داده ها بیای کار طرف رو انجام بدی و دقیقا وقتی یکی از فازها داره تموم میشه بدون هیچ مشکل فنی ای،  بدون هیچ اری صفحه بدون اینکه سیو بشه یا پیغام بده که سیوش کنم؟! بسته بشه و جالبه که با اینکه در حین کار مداوم سیو می کردم اما اصلا سیو نشده باشه!

هنگ کردم. اصلا دلیل منطقی ای وجود نداره. اصلا مشکلی نبود. مگه میشه سیو کرده باشی و سیو نشده باشه؟! 

بدشانسی یعنی کار پایان نامه من...

گریه نوشت... خدایا چرا؟

معلومه که کار یکی توپ میشه کار یکیم سنبل کردن. 

بغض...
ما را در سایت بغض دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8possetivemind4 بازدید : 26 تاريخ : دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت: 15:46