Tired

ساخت وبلاگ
-از کی مشکل خواب داری؟

کمی سکوت می کند... انگار که در این دنیا نیست و چیزی را به خاطر آورده است. بعد مکث نه چندان طولانی به خودش آمد و گفت: چی؟ تقریبا کل زندگیم...

متعجب می پرسد: کلِ زندگیت؟

+ یعنی از وقتی یادم میاد. بچه بودم از شبا متنفر بودم.

- تو زندگیت استرس داری؟

لبخند تلخی می زند و می گوید: مگه تو این دنیا کسی هست که استرس نداشته باشه؟!

خودش را جمع و جور می کند. حق با اوست... اما نباید بفهمد حق با اوست. باید بتواند مجابش کند تا به زندگی ادامه دهد. - اما باید بتونی باهاش مقابله کنی. باید بتونی کنترلش کنی

به صندلی تکیه می دهد. + واسه همینه که الان اینجام.

- خوبه...

+ فقط... نمی خوام قرص خواب و  اینجور چیزا بخورم...

ماتش می برد. این بار اوست که به فکر فرو می رود. می ماند اگر این قرص ها نبودند خودش چکار می کرد...

پ.ن1: تو شلوغی روزهام با پایان نامه، گاهی داستان می نویسم.
پ.ن2: بخشی از مکالمه موجود در داستانم
پ.ن3: چرا من نمی تونم روی یه موضوع تمرکز کنم؟ می میرم اگه فقط بتونم روی پایان نامه تمرکز کنم.

بغض...
ما را در سایت بغض دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8possetivemind4 بازدید : 19 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 20:23