این روزا بیشتر از همیشه حس تنهایی می کنم. ترس از تنهایی بدترین حسیه که تا حالا تجربه کردم... یه ترسی که بلاخره می دونستم سراغم میاد و دیر یا زود باید باهاش کنار بیام!
گاهی وقتا صمیمیت می تونه مرزها رو بشکنه و در وجود آدم رخنه کنه...به قدری که بدون اینکه هیچ نسبت خونی و فامیلی داشته باشه از خواهر هم نزدیک تر بشه.
حالا دوستی که از خواهرم بهم نزدیک تر و صمیمی تره داره از ایران میره و من بار دیگه احساس تنهایی می کنم. هرچند که براش از صمیم قلب خیلی خوشحالم اما نمی تونم نگرانیم نسبت بهش رو نادیده بگیرم. نمی تونم حس غمگین تنهاییم رو نادیده بگیرم...
بغض...برچسب : نویسنده : 8possetivemind4 بازدید : 28